موسیقی ایران در هفتهای که گذشت…
طبق روال هرهفته، مروری کوتاه خواهیم داشت بر خبرهای ویژه و منحصر بفردی که در یک هفتهی اخیر در مارکت موسیقی ایران اتفاق افتاده است.
حسین علیزاده، داریوش اقبالی، همایون شجریان، معین زندی، گرشا رضایی و مدیر دفتر موسیقی، چهرههای هایلایتِ موسیقی ایران در ۷ روز گذشته بودند.
حسین علیزاده: برخوردی که با موسیقی میشود توهینآمیز است
حسین علیزاده در هفتهای که گذشت در مراسم رونمایی کتاب جدیدش اظهارات متفاوتی را عنوان کرد:«برخوردی که با موسیقی میشود توهین آمیز است؛ چه در رادیو تلویزیون چه در آن مرکزی که اسم فرهنگ را به یدک میکشد. الان اگر یک گروه بخواهند کنسرتی برگزار کند، مثل این است که رفته باشند در زندان قصر و مجرم آوردند، پرونده آنها باید بررسی شود که آیا اجازه دارند بروند روی صحنه یا نه. این یک توهین تاریخی است که روزی برچیده خواهد شد.» علیزاده در قسمتی از این سخنرانی گفت:«این کار قطعا کار آخر من نیست ولی تلاشی است از سوی یک موسیقیدان ایرانی که تلاش کرده به همه فرهنگ ها توجه کند. پس من موسیقیدان سنتی نیستم. برای من نگاه هویتی به موسیقی مهم است که متاسفانه در این سالها برخورد های خوبی با آن نمی شود. »
آلبوم جدید گرشا رضایی و ادعاهای بیپایان
گرشا رضایی سال پیش با انتشار آلبوم زهی محور خود مدعی شده بود موسیقی پاپ را دگرگون کرده و او مبدع این کار بودهاست در حالی که در دهه هفتاد و هشتاد نیز بسیاری از خوانندگان و آهنگسازان به شیوه آثار قدیمی شش و هشتهای خود را تنظیم میکردند. او این بار به سراغ انتشار آلبومی رفته که مثلا قرار است یادآور دهه هشتاد میلادی باشد. گرشا در تیزری که از نحوه تولید این آلبوم منتشر شده ادعا کرده که همه کارها را خودش کرده است... آهنگ اول این آلبوم «چالوس» در حالی منتشر شد که از همان ابتدا بسیاری تیزر آن را دوست نداشتند. حالا او در کنسرتهایش مدام دوست دارد بگوید این آهنگ هیت شده و گرفته! مشخص نیست او چه اصراری دارد که کار خودش را به زور بین حتی مخاطبانش هیت کند! گرشا رضایی بهتر است به جای این که دائم از کارش تعریف کند، واقعا و در خلوت خود و البته اگر خودش نمیتواند به کمک همکارانش به فکر تولید نه یک آلبوم پرهزینه، بلکه یک تکآهنگ خوب با ملودی جذاب باشد. عجیب است او این نکته بدیهی را نمیداند که مردم از هنرمندانی که خودشان از خودشان تعریف میکنند خوششان نمیآید!
آلبومهای اخیر شجریان؛ دریغ از یک اثر ماندگار
این روزها بیلبوردهای آلبوم «شمس» را در اتوبانها و خیابانهای شهر میبینیم. آلبومی که بانک صادرات آن را منتشر کرد و رونماییهایی نیز داشت اما باید گفت این آلبوم که با ساختههای کیخسرو پورناظری همراه شده چقدر بین مردم شنیده خواهد شد؟! البته هنوز زود است که قضاوتی کنیم اما به اعتقاد ما تولید یک آلبوم در عصر کنونی آن هم در این سطح و از این چنین هنرمندانی حداقل باید یک یا دو قطعه ماندگار و اصطلاحا هیت داشته باشد اما تا به حال که خبری از آن نشده است! همایون شجریان که روزگاری آلبومهای موفق و شنیده شدهای را روانه بازار میکرد، پس از آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان» دیگر نتوانسته مجموعهای را ارائه دهد که قطعه ماندگار به همراه داشتهباشد. آلبومهایی که او در این ده سال با فردین خلعتبری و علیرضا قربانی نیز منتشر کرد نیز هیچ خروجی موفقی میان حتی مخاطبان موسیقی ایرانی نیز نداشت! مردم هنر دوست ایران از هنرمندانی که نام پرآوازهای دارند توقع آثار ماندگار و جذاب نیز دارند، نه اینکه سال به سال بگذرد و صرفا آلبوم و آهنگهای بدون خروجی منتشر شود!
معین زدی که گند همه چیز را در آورده است!
معین زد از همان ابتدا به ضرب و زور حاشیه و مثلا متفاوت بودن خودش را مطرح کرد و اگر افرادی مثلا حامد دهقانی نبودند او همین جایگاه را هم نداشت. او از همان ابتدا با ادا کردن عجیب حروف در وکالهایش و قیافه گرفتن در تیزرهایش سعی کرد بگوید که من خاص هستم! پوشش غیر متعارف او و حضورهای بیش از حدش مقابل دوربین در مجازی و پلتفرمها کم کم او را به یک چهره دم دستی تبدیل کرد. او حالا پس از حواشی اخیرش در کنسرتها و عدم مجوزش پس از آهنگ پریا، به برنامه ضیا رفته تا خود را شهر مافیا کند! علی ضیا که به یک مجری سراپاگوش برای او تبدیل شده بود و فقط اظهارات او را تایید میکرد. آقای زندی این که شما در آب و فاضلاب کار میکردید یا کارگری میکردید یا فقیر بودید و خاکی هیچ ربطی به کار هنریتان ندارد! این مسائل را با هم قاطی نکنید! گویا ۷۰ درصد خوانندگان پاپ ما کارگر بودند و ما نمیدانستیم! او اسم تحریرهای دلقکگونه خود را نیز، تکنیک گذاشتهاست! واقعا وقاحت تا چه حدی؟! آقای ضیا شما اصلا بلدی با مهمانی که حرف مضحک میزتد و به شعور مردم توهین میکند برخوردی داشته باشی یا فقط میخندی و تایید میکنی؟!
مدیر دفتر موسیقی: میخواهیم جامعه، موسیقی خوب بشنوند!
امیرحسین سمیعی در اظهارات جدیدی عنوان کرده:«ما هم همین را میخواهیم که جامعه موسیقی خوب بشنود. اگر بخواهم یک تشبیه برای آن بیاورم مثل یک واکسنی است که هم به نوجوانمان میزنیم و هم آن طیفی که در موسیقی فعالیت مستمر دارند. بنابراین باید به جامعه این واکسن را بزنیم تا در برابر موسیقیهایی که قرابتی با فرهنگ، تمدن و ریشههای ما ندارد بتواند مواجه صحیحی داشته باشد و در نهایت انتخاب کند.» آقای سمیعی عزیز ما به عنوان یک رسانه وقتی قطعات منتشر شده را بررسی میکنیم کاملا عکس حرف شما را میبینیم! چرا حرفهای عوام فریبانه و بدون عمل تحویل مردم میدهید! یک نگاهی به نحوه مجوز دادن به آثار بیاندازید... برخی کلمات و عبارات سخیف و مبتذل مثل «شبا یه حالی میکنی منو...» مجوز میگیرد و آن وقت کلماتی نظیر «آغوش» و «بوسه» در برخی اشعار وزین رد میشود؟! اصلا خروجی پاپ را دیدهاید؟! سعی کردهاید حداقل خود شما که از اهالی موسیقی هستید به فکر انجام چهار کار به یادماندنی و اصولی در موسیقی این مرز و بوم باشید! با این گونه اظهارات سفارشی و از یاد بردن خرابیهای موسیقی در ایران نمیتوان انتظار پیشرفت و اثرگذاری داشت!
جشنواره موسیقی جوان و بیتوجهی تهیهکنندگان!
جشنواره ملی موسیقی جوان به ایستگاه هفدهم رسید. در این دوره نوجوانان و جوانان بسیاری در بخشهای مختلف حضور یافتهاند و تلاش کردند تا در این مجال خود را برای آینده محک بزنند. نکتهای که در این جشنواره به چشم میخورد عدم حضور، پیگیری و توجه تهیه کنندگان موسیقی به استعدادهاست! برگزاری این جشنوارهها با مشکلات بسیاری همراه است ولی با همه این تفاسیر فرصت خوبی است که تهیه کنندگان موسیقی از این تلنتهای جوان دعوت به همکاری و در تولید آثار آنها را وارد کنند. متاسفانه تهیه کنندگان موسیقی ما محدود به چند نفر شدهاند که آن هم فقط متمرکز روی پاپ هستند و اصلا توجهی به جذب و حمایت از آرتیستهای بینام اما ماهر ندارند. آنها حتی زحمت حضور داشتن در چنین محافلی را به خودشان نمیدهند. این طور میشود که وضعیت موسیقی ایران به این سطح از ابتدایی بودن میرسد!
ماجرای عجیب کنسرت داریوش و رامش!
این روزها ویدیویی در فضای مجازی وایرال شده است که به نشست مطبوعاتی پس از کنسرت سال ۱۹۹۶ داریوش و رامش مرتبط است! در این ویدیو زیرخاکی که بسیاری از افراد مطرح نظیر شهیار قنبری، فرید شبخیز، شهرام شبپره، شاهرخ، فرید زلاند و علیرضا امیرقاسمی حضور دارند، بحث بالا میگیرد. گویا تهیه کنندگان کنسرت پول خوانندگان را واریز نمیکنند و داریوشی که آن زمان گویا درگیر اعتیاد و بیماری بوده تصمیم میگیرد اجرا نکند و رامش با دلی شکسته برای آخرین بار به روی صحنه میرود! عدهای داریوش را مقصر میدانند که به مردم احترام نگذاشته و برخی تهیه کنندگان را عامل سودجویی معرفی میکنند. حقیقتی که از دور میتوان دید و غصه خورد آواره بودن موسیقی و جامعه آن در ایران آن زمان است. در داخل ایران درست همان زمان افرادی سعی داشتند با هزار بدبختی و تازه مجوز پاپ را بگیرند و در خارج از کشور نیز جمعی از هنرمندان اسطورهای موسیقی در حال سر و کله زدن با هم بر سر سادهترین مسائل بودهاند! هنوز هم با گذشت سی سال از این اتفاق، شاهد سردرگمی جامعه موسیقی چه در ایران و چه خارج از کشور هستیم... کابوسی که گویا تمامی ندارد!